مختصات مدیریت انقلابی در مکتب امام(ره)

مهم‌ترین ویژگی حضرت امام(ره) این بود که اسلام را از حوزه فردی فراتر و در متن گسترش دادند و زمینه تحقق اسلام اجتماعی را نه در مقام بیان و استدلال، بلکه در مقام عمل فراهم کردند.

اسلامی که پیش از این روی طاقچه‌ها بود و فراتر از مناسک فردی بروزی نداشت با علم و عمل حضرت امام(ره) تا عرصه دولت‌سازی، جامعه‌سازی‌ و تمدن‌سازی‌ امتداد یافت. امام به همه نشان داد که اسلام دین سرسجاده‌ها نیست و به تعبیر رهبر انقلاب کارخانه جامعه‌سازی‌ است. خمینی کبیر(ره) به همه‌مان و بلکه به تاریخ آموزش داد که تحقق اسلام روی زمین، حکومت اسلامی می‌شود و از همین جهت حفظ آن اوجب واجبات است.
از همین منظر معتقدیم مکتب امام، برای گام دوم انقلاب که عرصه بروز و ظهور جوان مومن انقلابی در قامت مدیریت در حکمرانی است، نظام‌نامه اجرایی دارد. نظام‌نامه مکتب امام نیز در دست رهبری است. امام را باید با رهبر انقلاب خواند و تفسیر کرد.

اما مهم‌ترین ویژگی‌های این مکتب برای مدیریت انقلابی چیست؟ در ۳سرفصل کلی می‌توان این ویژگی‌ها را خلاصه کرد؛ هرچند این مباحث فرصتی است برای اینکه پژوهشگران درباره آن بیشتر تحقیق کنند و عمیق‌تر بیندیشند و بنویسند.

مقصد اول تهذیب است. اساسا انقلاب اسلامی با هدف تهذیب نفس جمعی شکل گرفته است. به تعبیر حضرت امام حتی مقوله پراهمیتی مثل عدالت نیز هدف واسط برای یک هدف بزرگ‌تر است و آن چیزی نیست جز تربیت. اساسا فراموش نکنیم که انقلاب ۵۷برآمده از تحول درونی مردم بود.

امام، اول تحول انفسی و درونی مردم را رقم زد و بعد از آن بود که انقلاب سیاسی ۵۷شکل گرفت. هنر انقلاب اسلامی در این ۴دهه نیز بر این اساس است که این تحول درونی را استمرار بخشیده است؛ تا آنجا که به تعبیر رهبر انقلاب حتی جوانان و نوجوانان امروز ما از جوانان اول انقلاب نیز معنوی‌تر و انقلابی‌ترند؛ از این‌رو توجه کنیم که مدیریت انقلابی بدون توجه به تهذیب نفس و رشد ایمان درونی، کمترین اثر اجتماعی را نخواهد داشت. اساسا قدرت مدیریت انقلابی در اخلاص درونی است و جهاد اکبر. مدیر انقلابی اول خود و سپس در دستگیری از دیگران باید اندیشه و دغدغه نخستش رشد ایمانی مردم باشد. این نکته مهم همان تذکری است که رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با مجلس شورای اسلامی نسبت به آن توجه دادند.

مقصد دوم در مکتب مدیریتی امام اتکا به مردم است. امام حقیقتا به مردم باور داشت. مردم‌سالاری دینی یک انتخاب از سرناچاری نبود. امام حقیقتا اسلام را دین جمهوریت و دین مردم‌سالارانه می‌دانست. اعتقاد قلبی داشتند که اگر مردم قیام کنند راه هموار می‌شود تا آنجا که حتی صدور انقلاب را برخلاف جوسازی ظاهرگراهای متحجر و کج‌اندیشان متجدد، در جنگ نظامی نمی‌دانست، بلکه صدور انقلاب را با بیداری جان‌ها می‌شناخت و به همین دلیل بود که رهبرانقلاب در ماجرای اعتراضات برخی کشورهای عربی برخلاف آنها که این پدیده را بهار عربی می‌دانستند، فرمودند بیداری اسلامی و تأکید داشتند که مردم بیدار شدند و راه اصلاح تمدنی در همین شکل‌گیری و استمرار بیداری اسلامی است.

این مهم خود را باید در تمام تصمیمات مدیریتی و ساخت نهادهای حاکمیتی نشان دهد. اساسا مدیر جهادی باید باور داشته باشد که جز با مشارکت مردم هیچ اقدام اصلاحی میسر نیست و نمی‌توان انتظار داشت که بدون حضور مردم به سمت اصلاح کجی‌ها و آسیب‌ها حرکت کرد. همین‌جاست که ضرورت جهاد تبیین در میان مسئولان و همچنین پاسخگویی و اقناع‌سازی‌ اهمیت پیدا می‌کند؛ چه آنکه مردم باید رشد کنند و مشارکت داشته باشند و این مهم میسر نیست؛ مگر مدیرانی که از بن دندان تا اعماق جان به مردم‌سالاری دینی اعتقاد داشته باشند و اصل و اساس مردم‌سالاری در آگاهی‌بخشی است.

و اما شاخص نهایی در این مکتب دشمن‌شناسی است. مکتب خمینی کبیر به همه ما یاد داد که شیطان رجیم روی زمین در ابلیسانی ظهور و بروز دارد که جبهه‌بندی تاریخی حق و باطل را شکل داده‌اند و تا این جبهه‌بندی هست مبارزه نیز هست.

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های مکتب امام همین دشمن‌شناسی است. داشتن بصیرت و فهم دقیق از دشمن حقیقی باعث می‌شود موضوعات کلیدی چون وحدت که پربسامدترین کلیدواژه سخنان امام و رهبرانقلاب است ذیل همین دشمن‌شناسی حقیقی شکل بگیرد.

با این توضیح، مدیرانقلابی ما باید توجه کند که ما در یک مبارزه تمام‌عیار و مستمر با دشمن هستیم و این دشمنی مادامی که ما داعیه حق داریم برقرار است و روزبه‌روز نیز عمیق‌تر می‌شود. اما مبارزه شقوق مختلف دارد. یک روز مبارزه در جنگ نظامی است و یک روز در جنگ‌های هیبریدی، شناختی و جنگ‌های نرم. اینجاست که کار و کارآمدی تبدیل به مبارزه در میانه میدان حق و باطل می‌شود و مدیریت جهادی رنگ عبادت می‌گیرد.

انتهای پیام/